سردارک۶۳: نوروز ۹۴
سلام، عیدتون مبارک! ما امسال با خاله و همسر و پدر قبل از سال تحویل رفتیم دیدن عمو و زن عمو و بعد رفتیم شاه عبدالعظیم شب بود و من توی راه رفتن به شاه عبدالعظیم خوابم برد و دیگه نمی دونم چطور سال تحویل شد! روز دوم عید حرکت کردیم به سمت بغداد، اول رفتیم کاظمین و بعد من نایب الزیاره همه در کربلا بودم. فاطمیه بود و من باسیل جمعیت وارد حرم شدم، در آغوش پدرم، آنقدر خوشحال بودم که همه توجهشان بهم جلب می شد. دوست داشتم به ضریحت بچسبم و سر بر آستانت بگذارم. پدر روی دستهایش بلندم می کرد و مرا به آرزویم می رساند. برایم دویدن و بازی کردن در حرم، بالا کشیدن از منبرها هم خیلی جذاب بود. می رفتم جلوی روحانیان و دست به سینه سلامشان می دادم...